۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

سیلویا پلات به روایت خاطراتش (معرفی کتاب «خاطرات سلیویا پلات» ) (معرفی کتاب های ادبی، شعر و داستان)


عنوان: خاطرات سیلویا پلات (با مقدمه ای از تد هیوز)

تدوین: فرانسیس مک کالو

ترجمه: مهسا ملک مرزبان

شمارگان: 1100 نسخه

تعداد صفحات: 487 صفحه

انتشارات: نی

چاپ دوم: 1386 تهران

کتاب، «خاطرات سیلویا پلات» با مقدمه ای از «تد هیوز» می باشد، که ترجمه ی آن را «مهسا ملک مرزبان» انجام داده است.

انتشارات نی، در سال 1382 آن را به بازار عرضه کرده است .کتاب با یادداشت مترجم آغاز می شود.

«مهسا ملک مرزبان» نگاهی گذرا به شخصیت «سیلویا پلات» دارد و از خاطرات او مُهری بر فراز و نشیب های روحی او می زند و همین طور اشاره به پراکندگی اطلاعات ارائه شده در برخی از بخش های کتاب می کند، که به حدی است که رابطه ی منطقی آن با بخش قبلی، معمولاٌ از دست می رود، و حفظ این زنجیر ارتباطی به دقت و حوصله ی خواننده نیاز دارد.

«سیلویا پلات» در خاطراتش می گوید : «ما با نوشتن تاب می آوریم و خودهای از هم گسیخته مان را به هم پیوستیم. دریافتم که بیماریم چیست ؟ تد هم آن را افسردگی نامید ، حالا بهترم، انگار دیگر می توانم با آن دست و پنجه نرم کنم .مثل سربازی، از خدمت مرخص شده ام.»

و این گونه است که «تد هیوز» در مقدمه ی کتاب، بر نقاب های متعدد او، هم در زندگی خصوصی، و هم در نوشته هایش اشاره می کند: « برخی ازین نقاب ها برای استتار کلیشه ها به کار می رفتند و برخی نیز کاربردهای دفاعی و غیر ارادی داشتند و صورت های مرئی از خود های کوچک تر او نیز وجود داشت.

خودهای دروغین یا موقتی، نقش های کوچکی از درام درونی او. خود واقعی اش در سه ماه آخر عمرش، در نوشته هایش متجلی شد . بالاخره خود واقعی او «شاعر حقیقی» داشت با خودش حرف می زد و تمام آن خودهای کوچک و ناچیز و تصنعی که کلمات را تا آن لحظه تسخیر کرده بودند، از میان رفتند، مانند زبان گشودن ناگهانی یک لال.»

از خواندن خاطرات او با شخصیت پیچیده و چند بعدی اش آشنا می شویم و از نزدیک چهره ی واقعی اش را می بینیم. وقتی که دوست دارد زن خانه داری باشد. و ازدواجش با «تد هیوز» را نوعی رستگاری می پندارد و دلش می خواهد بچه به دنیا آورد، یا زمانی که از کودک درونش به راحتی حرف می زند و آزاد و رها، واقعیت را آن گونه بیان می کند که جدا کردن خیال از آن، کمی سخت به نظر می رسد ؛ و برهه ای که مردها را از نگاه حساس و ظریفش، عبور می دهد وآن وقت است که می خواهد به خودش تکانی بدهد تا بتواند بقیه زنان را هم به حرکت وا دارد و زنی معروف ومشهور شود. زندگی پلات از احساس های متفاوتی شکل گرفته است.

نفرت از مادر، حسادت به برادر، مشکوک شدن به شیوه ی زندگیش وقتی که می گوید:

« تنها زمانی به شیوه ی زندگیم مشکوک می شوم، که آن نوع زندگی ای که آنها ظاهراً لطف می کنند را جانشین زندگی خودم کنم. آن ها این را قبول خواهند کرد، اما باید به راهی که می رویم مطمئن باشیم که نیستیم، یعنی من نیستم، دلسردی از کار، جدی نگرفتن کار نوشتن، ترس از تباه شدن بی هدف روشنفکرانه. نیاز به حرفه ای که با مردم ارتباطی عمیق داشته باشد، نه سطحی. » و این گونه است که روح ناآرام او با احساس سرخوردگی شدید یکی می شود و رویدادها و حوادث، اثری ماندنی بر روح او باقی می گذارند. که آخرین آن ها جدایی از «تد هیوز» می تواند آخرین رویداد تلخ زندگی اش را که خود کشی او می باشد به وجود بیاورد.

مهری مطیعی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر