۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

سخنراني دكتر «شفتي» در پاسداشت استاد «محمد مهريار» در پنجمين مراسم نكوداشت «حكيم ابوالقاسم فردوسي» (ادبیات کهن، سخنرانی ها)



اصفهان 1386


به نام خدا


پيشاپيش سالروز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي رو، به يكايك حضار محترم تبريك و تهنيت عرض مي كنم، و از اين كه امروز دعوت انجمن دوستداران فردوسي رو، پذيرفتند و در اين محفل گردهم آمدند، تشكر و سپاسگزاري مي كنم.

اعضاي محترم هيأت رئيسه در فواصل برنامه، مطالبي رو به استحضار حضار محترم خواهند رسانيد، اما اگر بنده، مقدماً و وكالتاً از جانب عزیزانِ هيأت رئيسه لب به سخن گشودم بيشتر به اين خاطر بود كه آغاز احضار رو با نام من شروع كردند.

در اين بخش از برنامه، كاري سخت و سترگ رو، به خردي سپرده اند، كه در انجام موفق آن بسيار بيمناك است. اما براي اين كه سازمان سخن رو به گونه اي منظم سازم، و بتوانم آنچه را كه در ذهن دارم، به عرصه كلام بياورم، سخني رو از يك بحث اجتماعي شروع مي كنم كه امروزه روز، در كنار معيارهاي توسعه يافتگي در جوامع، يكي از اساسي ترين معيارهايي كه همواره احكام جوامع رو با آن مي سنجند، حضور و حاكميت ارزشها در جامعه است. ارزشهايي كه بدون حضور اون ارزشها، بقاء و دوام و ثبات اجتماعي و زندگاني با احترام، گاهي به دشواري صورت مي گيرد. به نظر مي رسد كه حكيم برجسته طوس، در كنار استحكام بخشي به زبان و ادبيات فارسي، كه؛ پي افكنده است از نظم كاخي بلند، ما كاخ استوار ديگري كه بنا كرده است، معرفي ارزشها و ستايش ارزشها در جامعه است. سراسر آنچه كه به عنوان حماسه، در ادبيات شاهنامه مورد توجه قرار مي گيرد، جنگ ميان خوبي و بدي است، و در اين ميانه، فردوسي با مهارت فراوان، از فرصتها استفاده مي كند و ارزشها را مي ستايد. خردورزي، حق جويي، عدالت خواهي، مردم خواهي، محبت، دوستي، درستي و بالاخره با مجموعه ي اين صفات، استحكام اجتماعي جامعه را نويد مي دهد. امروز به نظر مي رسد كه اگر ما، در اين محفل گردآمده ايم، به اين منظور است كه تا خود نيز پاسدار ارزشها باشيم كه فردوسي مُبلغِ آن بوده است و به عبارت ديگر حضور تك تك حضار محترم در اين جمع، نوعي پاسداشت ارزشهاست. ارزشهايي كه در طول ساليان از گزند محفوظ مانده است، به كمك كساني كه ارزش شناس بوده اند. بي دريغ بايستي به اين سخن اعتراف كرد، با همه عظمتي كه فردوسي در تاريخ ايران دارد، اگر نبودند كساني كه قدر فردوسي بشناسند و ارزش فردوسي را بدانند، امروز از فردوسي هم اثري باقي نبود.

به عبارت ديگر، بقاي ارزش، به ياد آوردن ارزش است. بقاي ارزش به نقل ارزش است، بقاي ارزش به ستودن ارزش است. كساني كه در طول تاريخ فردوسي را ارج نهاده اند؛ في الواقع، ارزشها را ارج نهاده اند؛ ايران را ارج نهاده اند؛ حاكميت ارزشها، بر اين ملك را ارج نهاده اند و در ميان اين جمع «محمد مهريار» سرباز بي دليل دفاع از ارزشها، زنده نگاه دارنده نام فرودسي، از من خواسته اند كه در توصيف استاد، چيزي بگويم. به نظرم مي رسد كه نقل تاريخ، از حريم كساني مثل «مهريار» به دور است، مهريار به تاريخي به دنيا آمده است، كه چندان مهم نيست. ذكر تاريخ براي كساني مناسب است كه براي توصيف زندگي آنان، به جز عدد و رقم، ابزار گوياي ديگري وجود ندارد. براي طرح زندگي «مهريار» عدد و رقم، اطلاع دقيق به ما نمي دهد. از من خواسته اند كه شرح خدمات «مهريار» را بگويم. من به يك كلام بسنده
مي كنم، امروز «مهريار» در زبان و ادبيات اصفهان يك نام خاص است، كه خود معرف خويش است.

امروز «مهريار» بودن ارزش است، در این جامعه، امروز براي كساني كه صندلي شاگردي اين استاد را درك كرده اند، مهرياري يك عظمت است، براي من كه بيش از چهل سال پيش در يك چنين مكاني، قرار گرفتم همچنان اين افتخار بسنده است.

امروز بسياري از كسان مي خواهند كه مهريار باشند، لذا چگونه مي توان، واژه اي را كه خود معرف خويشتن است واژه ديگري سودا زد، من به يك كلام بسنده مي كنم و سخن را درهم مي پيچم و آن اينكه، يك چيز را بايستي در زندگي مهريار جستجو كرد، و بيش از همه آن را مي يابيم، و آن اين است كه مهريار از جمله كساني است، كه از آنها بايستي به عنوان و وجدان آگاه جامعه ياد كرد، وجدان آگاه جامعه يعني مدارِ جامعه، وجدان آگاه جامعه به زبان امروزي يعني مانيتور جامعه يعني آن چه كه وضعيت جامعه را منعكس مي كند، و كساني از زمره مهريار به عنوان آگاه نسبت به جامعه، كساني بوده اند كه جامعه را حس كرده اند، درك كرده اند، نياز جامعه را شناخته اند، زندگي خود را در جهت پاسخ دادن به نياز جامعه طي كرده اند، كمتر به زندگي خويشتن پرداخته اند، و بيشتر به نياز جامعه بها داده اند، مهريار در يك، خانواده روحاني متولد شده است. به خوبي دريافته است كه فرهنگ اين ملك با مذهب درهم پيچيده است و لذا ابتدائاً به كسب معارف اسلامي پرداخته است، بلافاصله دريافته است كه امروز علوم و فنون در طريق پيشرفت سير مي كنند، به فراست دريافته است كه براي جامعه هيچ چيز مهم تر از تربيت نيست، آنگاه از كنار درس و مدرسه راهي ديار غرب شده است، آموخته است آن چه را كه بايستي در جهت تعليم و تربيت اين ملك به كار بگيرد. از غرب مراجعت كرده است، بنابر ضرورت اجتماعي، آنگاه كسوت معلمي بر تن كرده است زيرا كه دريافته است كه بدون تعليم و تربيت، جامعه راه به جايي نمي برد، اين سير را شما، تا امروز در زندگي مهريار دنبال مي كنيد، هر جا كه احساس كرده است كه جامعه به چيزي نياز دارد، او در جهت پاسخ گفتن به اون نياز، سخت كوشيده است. مجموعة آثار مهريار، علاوه بر ترجمه ها، علاوه بر مقالات، نشان مي دهد كه او چگونه وقت خويش را صرف پاسخ گفتن، نيازهاي اجتماعي كرده است، اگر ترجمه اي را از «تاگور» ارائه كرده است، در مقدمة آن ترجمه، بسيار در ارتباط با بي رحمي هايي كه در تعليم و تربيت اين جامعه به كار مي رود، گله كرده است، و آرزو كرده است كه ترجمه اين اثر بتواند مرهمي باشد به رنج كساني كه از تعليم و تربيت نا به سامان در اين ملك، رنج برده اند.

اگر به تاريخ اجتماعي ايران پرداخته است، گاهي چنين كرده است كه دريافته است كه جامعه در خواب غفلت است و از گذشته خود، بي خبر. و وقتي كه در سي سال گذشته به جامع ترين كار تحقيقي خود پرداخته است و نام آبادي هاي اصفهان رو، در واقع، به مطالعه نشسته است، شايد حكايت از آن دارد كه احساس كرده است، اصفهان به فراموشي سپرده مي شود. و آن گاه در پاسخ به اين نياز است، كه تلاش كرده است، جاي جاي اصفهان را بكاود و تاريخ اصفهان را بازگو كند.

امروز به ندرت مي توان باور كرد كه در اين جمع كسي باشد كه از زندگي پربار و پر ثمر «مهريار» بي خبر باشد، لذا اجازه بفرمائيد كه من شما را دعوت بكنم، كه آن چه كه در كتب مختلف از ايشان، به عنوان بيوگرافي نوشته اند، و سخن را به همين جا بسنده كنم و اجازه بخواهم، كه اين محفل را، سرآغازش را اختصاص بدهيم به قدرداني از كسي كه، در طريق فرهنگ ايران، عمر صرف كرده است، در طريق شناخت فردوسي وقت صرف كرده است، و امروز هم چنان، با حالتي در سنين كهولت، محفل گرم او، حديث ايران خواهي، استقلال طلبي، مهرجويي و ارادت ورزي به خاك مقدس ايران است.

به احترام استاد مهريار


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر