۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

جشن های ایران باستان

(متن سخنرانی دکتر حوری وش احمدی دستگردی در جمع بانوان که‌ریزک در ماه ژانویه 2009 در لندن )

بحث من در باره آیین ها یا جشن های ایران باستان است. دلیل توجه و پرداختن به آیین ها و سنت های یک ملت نشانه خود آگاهی ملی آن جامعه است در حفظ و نگهداری خاطره های قومی خویش، و این حافظه تاریخی ما را در رسیدن و تداوم بخشیدن به هویت تاریخی یاری می دهد. تاریخ ، ادبیات ، هنر و به طور کلی علم همه زاییده تلاش و کوشش یک قوم است در مسیر تاریخ ، حال این کوشش چه در بیش از یک واقعه تاریخی و یا بعد از آن ، برای ملت چندان تفاوتی ندارد به همانگونه که ما در تاریخ ایران بعد از اسلام کار زیاد کرده ایم ، در تاریخ کهن نیز به همان نسبت برای رسیدن به یک خود آگاهی ملی نیاز است که شناخت درست و منطبق با واقعیت داشته باشیم. در این که ما در گذشته ملت بزرگی بوده ایم شکی نیست ولی به دلیل نداشتن یک تاریخ مدون در باره گذشته خود، عده ای در این باره غلو می کنند و برخی نیز دچار شک و تردید شده اند. باید پذیرفت که هر دو دیدگاه منطقی و درست به نظرنمی رسد. بنابراین ، امیدا وارم در آینده، با پژوهش های بی طرف و دامنه دار، این بخش از تاریخمان مشخص تر شود.
با این وجود، جشن و شادی با فرهنگ مردم ایران باستان عجین بوده است و نیاکان ما بر این باور بودند که برای نزدیکی با خدا و سلامت روان جامعه، باید مردم را شاد و سرزنده نگه دارند و غم و اندوه را زاده اهریمن می دانستند. به همین دلیل ، ما در ایران کهن دارای جشن های بیشماری بوده ا یم ، برخی از این جشن ها جنبه ملی و عمومی داشته اند مثل نوروز ، سده ، مهرگان و شب چله و بعضی جنبه صنفی مثل جشن برفی، جشن انار ، گلاب گیران، جشن آب پاشان، چهارشنبه سوری ،اسفندارمذ و.... همچنین جشن های ماهیانه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند. یعنی هرگاه نام ماه با نام روز یکی می شد ، مردم این روز را جشن می گرفتند. به عنوان نمونه، جشن مهرگان و تیرگان که جزو جشن های بزرگ ایرانیان بودند از جشن های ماهیانه نیز به شمار می رفتند. آشنایی با این جشن ها وچگونگی بر گزاری این آیین ها نیز یکی از راه هایی است که ما را به سوی بهتر شناختن فرهنگ جامعه ایران باستان رهنمون می کند. این آیین ها پیوسته در رابطه با یک واقعه مهم و یا در ارتباط با پدیده های طبیعی-اقلیمی و همچنین احترام گذاشتن به تمام مظاهر طبیعت صورت می گرفته و در آن ها هیچ نشانی از بزرگداشت برای شخص و یا گروهی خاص دیده نمی شود. دو ویژگی اصلی این جشن ها عبارت بودند از نخست، شاد نگه داشتن جامعه، و دیگری ایجاد و گسترش روح همیاری و همکاری. در ایران باستان، نیاکان ما از رویه خود یاری و همیاری مردم در این جشن ها بهره می گرفتند. در پاکسازی خانه ها، کوچه ها و گذرگاهها از اولین برف باریده در سال، روز گلکاری ، روز گلاب گیران و جشن انار در فصل انار،مشارکت همگان را می طلبیدند تا با این همیاری همه در سرنوشت خود مشارکت کرده و احساس مسئولیت نمایند. این القاء حس مسئولیت و تقویت آن در مردم، باعث می شده تا آن ها کشور را خانه خود بدانند.
امروزدر باره دو تا از این جشن ها، یکی جشن یلدا و دیگری اسفندارمذ شرح کوتاهی خواهم داد. جشن شب چله درپایان آذر ماه وشب اول دی ماه برگزار می شود. کوتاه شدن روزها و طولانی شدن شب ها از اول پاییز، مردم کشاورز و دامدار آن روزگاران را که از ابزار و فن آوری های امروزی برای غلبه بر طبیعت برخوردار نبودند، خانه نشین می ساخت. بنا براین، شب چله یا شب یلدا را که بلند ترین شب سال بود و از فردای آن، روز ها بلند می شد را جشن می گرفتند. درچنین شبی میوه هایی چون انار ، هندوانه و سنجد که نمادی از رنگ خورشید در خود دارند، نشست بزرگسالان و دیگر افراد خانواده را زینت می بخشید، و آنان تا صبح به جشن و پایکوبی می پرداختند و صبح، تولد دوباره خورشید را به تماشا می نشستند. ایرانیان در زمستان، با جشن و گردهمایی، بر دیو سرما ی زمستان های طولانی چیره می شدند و بدین گونه برتنهایی و بی تحرکی که موجب افسردگی و اضطراب آنان می شد غلبه می کردند. امروز از نظر علمی ثابت شده است که شادی چه تاثیری بر روح و روان جامعه دارد. بعد ها آیین مهر، به شب چله یا یلدا، مهفومی دینی داد و به عنوان میترائیسم به مدت دو سده بر مسند دین رسمی غرب نشست و بعدها میلاد خورشید نیز به میلاد مسیح تغییر نام داد. به نظر می رسد شب چله یک حالتی مثل نوروزو یا حتی از آن هم بزرگتر و فراتر داشته و متعلق به تمام اقوام آریایی بوده است. چنانچه شاهنامه، زمان پیدایی کیش مهر را به پیش از تقسیم شدن شدن آریائیان به سه شعبه، مرتبط می سازد واز نخستین روزهای پیروزی فریدون، چنین تصویری به دست می دهد.
زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر کس ره ایزدی
دل از داوری ها بپرداختند / بر آئین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام/ گرفتند هریک ز یاقوت جام
پرستین مهرگان دین اوست/ تن آسانی و خوردن آئین اوست
آیین مهر، از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح، در بین آریایی ها به عنوان "خداوند پیمان" رواج داشته است. و آریایی ها باید این آیین را با خود به اروپا برده باشند و به راستی باید قدمتی بیش از دو سده داشته باشد ( زیرا عقیده عمومی بر این است که از سده نخست تا سوم میلادی، آیین مهر دین رسمی روم بوده که در دوره اشکانیان تو سط سربازان و لژیون های رومی به غرب آناتولی و روم برده شده است ) در حالی که در داستان فریدون در شاهنامه ، وقتی فریدون سرزمین خود را بین پسرانش تقسیم می کند، پادشاهی روم و کشورهای غربی را به سلم واگذار می کند.
نهفته چو بیرون کشید از نهان / به سه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم و خاور دگر ترک و چین / سیم دشت گردان و ایران زمین
نخستین به سلم اندرون بنگرید / همه روم و خاور مر او را سزید

به همین دلیل با رسمی شدن دین مسیحیت توسط کنستانتین اول در 313 میلادی، آیین مهر از چنان ریشه فرهنگی در اروپا بر خوردار بود که دین مسیحیت در آن هضم شد. و میلاد خورشید با حفظ تمام محتوای موجود در آن به میلاد مسیح تغییر یافت. در آیین مهر، براین عقیده هستند که مهر، از مادری با کره، به نام آناهیتا درغاری متولد می شود. آنگاه، مهر گاوی را قربانی می کند و از خون این گاو درخت انگور و در نهایت شراب به دست می آید. در دین مسیحیت و درشام آخر نیز خون مسیح شراب است و شراب درهر دو دین مقدس است و این نشان می دهد که آئین و باورهای مردم بسیار ریشه دارتر و کهن تر از این داستان ها است که ما می پنداریم. به هر حال، در تقویم سیستانی ما، که سال به نه ماه چهل روزه تقسیم می شد، ایرانیان باستان در چهلم زایش دوباره خورشید یعنی در دهم بهمن ماه جشن سده را بر گذار می کردند، و در بام خانه ها و بلندای کوه ها آتش روشن کرده در کنار آتش به خواندن سرود و نیایش می پرداختند، و آرزوی رفتن سرما وآمدن گرما را داشتند. ازنوشته های پژوهشگران، چنین بر می آید که جشن­های چله ، نوروز، سده و مهرگان جشن­هایی بوده ­اند همگانی که با سرور و شادمانی مردم در فضاهای باز برگزارمی­شده است. آتش به گونه ای در تمام جشن های ما و دیگر اقوام نمود بسیار دارد . چنانچه می دانیم تاریکی و سیاهی نماینده پلیدی، تباهی، بی خبری، بدکرداری و بد اندیشی است. سیاهی به صورت سمبولیک زمینه سازجرم و جنایت است. انسا نی که در نبود نور و روشنایی به زندگی حیوانی تن در داده بود وقتی که بر نور و آتش اشراف پیدا کرد زندگی وی متحول شد. نور سمبول صداقت ، راستی ، پاکی و عشق است. به همین دلیل، نه تنها در تمام آیین های ایرانی، بلکه در بین همه اقوامی که به گونه ای با آریایی ها در ارتباط بوده اند، این شاخصه نمود پیدا کرده است.
یکی دیگر از این جشن ها ، جشن اسفندارمذ یا سپندارمذ ، روز بزرگذاشت زن، ایزد بانوی زمین یعنی اسفند روز در ماه اسفند است که در گاهشمار ایرانیان به عنوان روز اسفندارمذ نام گرفته است. این واژه یعنی سپنتا آرمیتی یا اسفندارمذ به معنای خرد و بردباری، فرشته نگهبان زمین، و همچنین نگهبان زنان نیکوکار، درست کار و شوهردوست، نشان باروری و زایش است. نیاکان ما، زمین را چون جایگاه تمام رستنی هاست به زنان، و آسمان را به مردان نسبت می دادند. در چنین روزی آن گونه که نوشته اند مردان به زنان هدیه می دادند. به گفته برخی مورخین چون ابوریحان بیرونی، دختران شوهر ناکرده همسران خود را انتخاب می کردند واز این روز به عنوان روز" مردگیران" نیز نام برده شده است. بیرونی در باره این جشن در کتاب التفهیم می نویسد"و[ اسفندارمذ] پنجم روز است از اسفندارمذ ماه و پارسیان او را مردگیران خوانند. زیراک زنان به شوهران اقتراح ها[درخواست ها] کردندی و آرزویهای خواستندی از مردان."[1] از این آیین در شاهنامه نیز به مناسبت های گوناگون یاد شده است ، در داستان بیژن و منیژه ، بیژن در چنین روزی به دیدن منیژه می رود ، و از زبان منیژه چنین آمده:
که من سالیان تا بدین مرغزار/ همی جشن سازم به هر نوبهار
در جایی دیگر ، در داستان بهرام چوبین نیز گزارشی از جشن بهاری زنان آورده شده است .
وزان روی آتش همه دختران/ یکی جشنگه ساخته برکران
به سر بر ز گل هر یکی افسری/ نشانده به هر جای رامشگری
همی چامه ی رزم خسرو زدند/ وزان هر یکی هر زمان نو زدند
همه ماهروی همه جعد موی / همه چامه گوی و همه مشک بوی
وزان هر یکی دسته گل به دست / ز شادی و از می شده نیم مست[2]
این روز، نشانی از بزرگداشت و احترام نسبت به ایزد بانوی زمین است . در داستان تعیین مرز ایران و توران و پرتاب تیر توسط آرش کما نگیر، این اسفندارمذ، ایزد بانوی زمین است که تیر و کمان را در اختیار آرش قرار می دهد و می گوید هر كه آن را بيفكند، به جای بميرد و آرش با آگاهي به این حقیقت، تن به مرگ می دهد. در این روز به برزگران نیز که بر روی زمین کار می کردند هدیه می دادند.
متاسفانه درسال های اخیر جشن هایی غیر ایرانی چون ولنتاین درکشوری با فرهنگ غنی چون ایران نیز رسوخ کرده است. جشن ولنتاین بر خواسته از یک نابرابری اجتماعی در سده سوم میلادی در روم است. همزمان با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، کلادیوس دوم در روم باستان فرمانروایی می کرد (Claudius II) وی عقیده داشت که مردان مجرد، جنگجویانی بهتر از مردان متاهل هستند. بنابراین، ازدواج سربازان را منع نمود. ولنتاین، یکی از کشیشان رومی، پنهانی این سربازان را برای دختران دلخواهشان عقد می کرد و به همین دلیل به زندان افتاد و به قتل رسید. در باب مقایسه باید افزود بر عکس، در ایران باستان، بزرگذاشت زن نه بر خواسته از یک نابرابری است و نه اصلا جنسیتی مطرح است، بلکه در اینجا بزرگذاشت ایزد بانوی زمین، و احترام خاص نسبت به بانوان مد نظر است. امیدوارم توسط بانوان خردمند و جوانان علاقمند به فرهنگ و سنت خویش توجه بیشتری به جشن اسفندارمذ در پنجم اسفند بشود.
با سروده نظامی گنجه ای در سده ششم در باره چنین روزی مطالب خودم را به پایان می برم:
دگر آفت آن بود کآتش پرست / همه ساله با نو عروسان نشست
به نوروز جمشید و جشن سده/ که نو گشتی آیین آتشکده
ز هر سو عروسان نادیده شوی/ ز خانه برون تاختندی به کوی
رخ آراسته ، دست ها در نگار / به شادی دویدندی از هر کنار
همه کارشان شوخی و دلبری/ گه افسانه گویی گه افسونگری
فرو هشته گیسو شکن در شکن/ یکی پایکوب و یکی دستزن
چو سرو سهی دسته گل به دست / سهی سرو زیبا بود گل پرست
سر سال کز گنبد تیزرو / شمار جهان را شدی روز نو [3]



1- مقاله " مردگیران " جلال خالقی مطلق، بر گرفته از بیرونی،ابوریجان ، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ، به کوشش جلال الدین همایی، چاپ دوم ، تهران 1352، ص 260
2- شاهنامه ، دفتر ششم ، ص 453
3- نظامی گنجه ای،شرف نامه ، به کوشش ع.ع .علیزاده ،باکو 1947، ص 203-204

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر