2- محتوای درونی (نام اثر)
همان گونه که از نام اثر هویدا است، این کتاب، تلاش دارد تا در حینِ روایت؛ تحلیلی نیز داشته باشد، از سلسله ی آق قویونلوها، که البته بیشتر بدان چه پرداخته است، بررسی چگونگی پیدایش و به قدرت رسیدنِ این سلسله است، در قسمت عمده ای از ایرانِ آن روز.
و شاید به همین دلیل بهتر می بود؛ کتاب اسمی شبیه به این می گرفت: «چگونگی پیدایشِ ترکمانان آق قویونلو» که به هر شکل نگرفته و هیچ بعید نیست، این گونه سهوها تاثیر یا دخالتِ انتشارات نیز باشد؛ این را می گویم چون چنین سهوی از طرف مولف با توجه به پژوهش چند ساله، به نظر بعید است و من نیز با توجه به شناختی که از انتشارات در ایران دارم؛ از این گونه دخالت ها بی خبر هم نیستم. به هر ترتیب همان گونه که یاد آور شدم کتاب با دقتی در خور؛ بیشتر به پیشینه ی ترکمانان آق قویونلو پرداخته و در یک بررسیِ بدون حشو، آن چه را که مد نظر داشته است، به هر صورت، تا حدی نزدیک به مطلوب به تالیف رسانده و در پژوهش، بیشتر یک کوششِ سخت گیرانه می بینیم، تا سهل انگاری.
3- محتوای درونی (فصل بندی؛ فصل یک)
بعد از دیباچه، گزیده ی منابع و منابعِ موردِ پژوهش، فصل نخست آغاز می شود. این فصل دارای چند زیر فصل است، به شرح زیر:
الف) پیشینه ی ورودِ ترکان آق قویونلو به آناتولی
ب) منشاء آق قویونلوها
ج) واژه ی آق قویونلو
د) موقعیت جغرافیایی و اقتصادی آناتولی
هـ ) دگرگونی های سیاسی آناتولی قبل از پیدایش آق قویونلوها
از میانِ زیر فصل ها؛ مورد اول – پیشینه ی ورود ترکان آق قویونلو به آناتولی – حجم بیشتری را به نسبتِ دیگر زیر فصل ها در بر گرفته و بحثی است، مفصل تر. به نظر من این زیر فصل گرچه دارایِ منابعی است، مستدل و محکم، اما اگر مولف کوشش نموده بود، تا به ریشه های عمیق تری از ترکمانان و جایگاهِ ابتدایی ایشان و چگونگی پیوندهای مربوط، در میانِ ترک و تورانی و در نتیجه ترکمان؛ پرداختِ بیشتری بنماید، گرچه شاید بحث را مطول می نمود؛ اما با توجه به ویژه و اختصاصی بودنِ این پژوهش، ارجاعِ به آن –جایگاه ترک و تورانی – تا حدی شاید، لازم به نظر می رسید.
به هر ترتیب در پی این زیر فصل؛ مولف به چهار مبحث دیگر نیز پرداخته که هر کدام جهتِ نگاه از زاویه ای تازه مبحث اصلی را نشانه گرفته است؛ تا مولف بتواند از همه ی ابعادِ موضوع، بحث اصلی را تا آن حدود گسترش بدهد، که به تکرار نرسد و البته این اتفاق یعنی تکرار هم رخ نداده است؛ یعنی هم آق قویونلوها و بحث های پیرامون آنها خوب باز شده است؛ و هم «آناتولی» و موقعیت جغرافیایی اش، کاملاً به توضیح رسیده است.
4- محتوای درونی (فصل بندی، فصل دوم)
این فصل از صفحه ی 53 کتاب آغاز، و تا صفحه ی 77 ادامه می یابد. در این فصل نویسنده به شکلِ جدی به چگونگیِ رشدِ صوری و حرکت های سیاسیِ این سلسله – آق قویونلوها – در ابتدای قدرت توجه نشان داده است. به همین دلیل نیز در این مبحث با افراد سر و کار بیشتری پیدا کرده ایم. افرادی تاریخی همچون: «قتلو بیک»، «احمد بیک»، «عثمان بیک» و غیره. به نظر من تا آن جایی که خوانده ام، در کمتر کتابی – حتی متون اختصاصی تاریخی – این چنین به روابط ریز و دگرگونی های پیش آمده در این دوره توجه ویژه ای این چنین شده است. می توان گفت، به روابطِ پیش از صفویه، مورخین ما کمتر توجه داشته اند و این روابط که خود به نظر می رسد؛ نقطه ای مهم بوده است در جهتِ رشدی که بعداً صفویه پیدا کرد؛ تا اندازه ای در متونِ پژوهشی از نظر دور افتاده است. علت آن هم شاید متقارن بودن و برجسته نبودنِ آن هاست؛ در برابرِ یک حکومتِ متمرکز و یکدستی چون صفویه، که البته به هیچ وجه دلیلی برای آن که ما بخشی از تاریخِ ایران را به بخشی دیگر ترجیح بدهیم نیست.
و به نظر من اهمیت این کتاب -«ترکمانان آق قویونلو»- و کتاب هایی با موضوعاتی این چنین، در همین نکته و مواردی از این دست است.
به هر روی همان گونه که گفته شد، مباحثِ مطرح شده در این فصل روند خوبی یافته، اما پژوهش گر، تا حدی نیز در بسط دادنِ مطالب از یک امساک ویژه پیروی نموده است. امساکی که به نظر می رسد، اگر نبود، یا اگر نویسنده دچارِ این گمان، (خواننده می داند) نشده بود، شاید مطلب راحت تر و سلیس تر، در جهتِ فهم بحث پیش می رفت، که تا حدی نرفته است.
به هر روی این فصل، با شش زیر فصل، با عناوین و با عناوین زیر به تحریر درآمده که به این ترتیب اند:
الف) رابطه ی ترکمن ها با ترابوزان
ب) احمد بیک آق قویونلو
ج) علت پیوستن عثمان بیک به قاضی برهان الدین
د) چگونگی مرگ قاضی برهان الدین به دست عثمان بیک
هـ ) قاضی برهان الدین احمد سیواسی
و) چگونگیِ به قدرت رسیدنِ قاضی
5- محتوای درونی (فصل بندی، فصل سوم)
در این فصل همان روند فصل دوم به لحاظ نگارش و چگونگی ادامه می یابد؛ افزون بر این که در این فصل، به دلیلِ پیچیده تر شدنِ روابط، این حکام – آق قویونلوها- با حکام محلیِ دیگر؛ نثرِ نوشته هم لاجرم تا حدی به سمتِ پیچیدگی بیشتری چرخش برداشته و مولف کوشش نموده؛ تا همه ی روابط را بدون پرداختنِ به زوائد بی دلیل، به واضح ترین شکل در اختیارِ خواننده قرار دهد. همچنین در این فصل، یک زیر فصلِ ارزشمند به لحاظ مدارکِ تاریخی در اختیارِ خواننده قرار می گیرد، به نامِ (موقعیتِ سیاسیِ ساکنانِ جزیره های کوچک ونیزی، و فرمانروایان محلی) که با افزوده شدنِ دو سند از طرفِ مولف، این بخش هر چه بیشتر بر استناد و ارزشمندی اش افزوده می گردد.
به هر ترتیب، در این فصل با زیر فصل های زیر روبروییم:
الف) دستیابی عثمان بیک بر قدرت
ب) آق قویونلوها و تیمور
ج) موقعیتِ سیاسی ساکنان جزیره های کوچک ونیزی، و فرمانروایان محلی
د) موقعیت عثمان بیک بعد از یورش تیمور
هـ) نخستین پیکار عثمان بیک و قرا یوسف
و) نبرد هرزم
ز) دیگر جنگ های قرا عثمان با قرایوسف
6- محتوای درونی (فصل بندی، فصل چهارم)
همچنان که کتاب را می خوانید، ملاحظه می کنید که از سوی نویسنده، قدم به قدم و با حوصله پیش رفته اید. اگر در فصل پیشین – فصل سوم – به طور دقیق به چگونگیِ روابطِ ایشان – آق قویونلوها- با تیمور و دیگر امور پرداخته شده است، در این فصل بیشتر می بینیم، که ایشان، چگونه در رابطه با بزرگترین مخالف خویش – قراقویونلوها – سر از دارِ مکافات بیرون می کشند. همچنین خواهیم دانست که روابط آنها با جانشینان تیمور یا همان شاهرخ به چه ترتیب است. چرا «عثمان بیک» به حلب می گریزد و قضیه در چه حدود و از چه قرار است، که حتی سلطان مصر، سفرِ حج را موکول به آینده می کند؟
به عبارتی دیگر، این که این دو طایفه در میان درگیری های خود، چگونه اوضاع را به اوجِ ناامنی می رسانده اند؛ بیشترین دریافتی است، که می توان از درونِ این بحث به ارمغان برد؛ البته به اضافه ی پانزده زیر فصلِ دیگر که یکی چند تایی از آنها از این جمله اند:
الف) رابطه ی آق قویونلوها با شاهرخ تیموری
ب) محاصره ی کماخ به دست پیر عمر
ج) سبب یورشِ شاهرخ به آذربایجان
د) مرگ قرایوسف
هـ ) پیکار شیخ کندی
7- محتوای درونی (فصل بندی، فصل پنجم)
فصل پنجم، فصل کوتاه، اما ارزشمندی است. در این فصل به دلایلِ تمایل امرای غرب برای برقراری روابط با شرق پرداخته می شود. همان چیزی که بعدها «اوزون حسن» بزرگ ترین آدم این سلسله، خواهان، مشوق و ادامه دهنده ی آن بود. و بعدتر عباس کبیر نیز در ادامه ی آن کوشید. البته واضح است، که هر کدام برای بر پا داشتنِ این روابط، نیت خویش را در سر داشته اند، اما آن چه هست، این که دلایل این نیت در آن سال ها، و در این فصل گرچه در یک بررسی اجمالی اما به نسبت با یک تحلیل بالا به نوشته در آمده است.
همچنین بر رویِ یکی از نامه های مبادله یافته، دقتِ خوبی منظور شده، و نامه به همراهی اصل نامه با ژرف نگری ویژه ای مورد مداقه قرار گرفته است؛ که البته نتیجه گیری نیز، در برداشتِ از محتوای نامه به نظر درست و مستند می آید.
در پایان زیر فصل های این فصل:
الف) به چه دلیل غرب خواهان روابط با شرق بود؟
ب) مبادله ی سفرا
ج) نامه ی عثمان بیک به سیجسموند مجاری
د) بررسی نامه
هـ) سفارت دو نماینده ی سیجسموند به شرق
8- محتوای درونی (فصل ششم، واپسین فصل)
در آخرین فصل، فصلِ آخرِ زندگی عثمان بیک هم نوشته می شود؛ او سرانجام در میانه ی زد و خوردهای قدرت و در حمایت از حامی اش؛ شاهرخ در جنگی که نابرابر هم نبود؛ کشته و در کبرِ سن به دیار دیگر شتافت.
این جریان با نثری موجز و البته دقیق از سوی نویسنده، گفته و دلایل شکست نیز توضیح داده می شود. سپس شخصیت «عثمان بیک» موردِ بررسی قرار می گیرد و بعد از آن با شرحی نه چندان بلند، حوادثِ بعد از مرگِ وی نیز مورد کنکاش قرار می گیرد؛ حوادثی که به قولِ نویسنده، با همه ی کم و کاستی ها و زد و خوردهایش؛ سرانجام، از دلش صفویه را می زاید.
موخره
این پژوهش دارای چند ویژگی اساسی است، از جمله:
1) ایجاز
این ایجاز هم خوب است و کار را سریع پیش می برد و وقت خواننده را بی جا تلف نمی کند و هم بد؛ به دلیل آن که در پاره ای موارد، البته بسیار اندک باعث می شود تا کمی حجمه ی اطلاعات از توانِ خواننده فراتر برود و او مجبورِ از بازگشت بشود و دوباره خوانی.
2) توجه به مسائل اقتصادی
در این پژوهش؛ نویسنده از توجه به مسائل اقتصادی که مورخینِ ما کمتر بدان دل مشغولند فارغ نبوده، و به انگیزه های تجاری و جنبه های گوناگون این انگیزه – اقتصاد- توجه به نسبت خوبی داشته است؛ که گرچه بسیار نیست، اما قابل تامل و در خور ستایش است.
3) پژوهش در یک مقطع گُنگ
از جمله مواردی که این پژوهش را لایق ستایش می کند توجه نویسنده است؛ به یک مقطع به نسبت گنگ از تاریخ ما. این مقطع از تاریخ ایران، مخصوصاً در این سال هایی که مولف بدان پرداخته، تا هم از کمبودِ منابع کهن در رنج است، و هم مورخین امروز در جهتِ رفع این مشکل کمتر گام برداشته اند. پس طبیعتاً کار در این مقطع سختی های ویژه ی خود را دارد. به همین دلیل بسیار جای سپاسگزاری دارد، که مورخینی چون مولف این کتاب، با توجه به تمام مشکلات؛ سعی در بازگشایی چنین مواردی نموده و جای شکر که تا اندازه ی بسیاری نیز در تلاش خود موفق بوده اند.
4) پاورقی های سنجیده و درست
از دیگر مواردِ قابل تمجید در این پژوهش، وجود پاورقی های راهگشا، حساب شده، و دقیق است. پاورقی هایی که هم به جا از متن اصلی جدا شده اند تا مزاحم بحث نباشند و هم اطلاعات دقیق و ذیقیمتی در اختیار خواننده می گذارند. به خصوص که تقریباً هر شهری یا منطقه ای که در متن از آن سخن رفته، تا آن جا که می شده است، در پاورقی به تفصیل در مورد آن اطلاعات ارزشمندی داده شده، و خواننده توانسته تا با دریافتی درست از محیط و جغرافیا؛ امروز و دیروز را در یک تطابق درست؛ سبک و سنگین کند.
5) فهرست اعلام یا نمایه ی نام ها
نمایه ی نام های این کتاب نمایه ی متنوع و دقیقی است؛ که البته خوب هم تقسیم شده است؛ اما افسوس که در بعضی موارد، نمایه با صفحه ی مورد نظر نمی خواند. البته گرچه این مورد زیاد اتفاق نیفتاده، اما در ساحت کلی اثر، باعثِ خللِ کوچکی شده است؛ که اگر نبود کتاب به لحاظ صفحه بندی تقریباً بی نقص جلوه می کرد. به هر ترتیب وقتی مولفی فهرستِ اعلامی چنین دقیق به دست می دهد؛ جای آن دارد تا صفحه بند نیز آگاهانه؛ مسوول و با تعهد، تلاش کند تا زحمات چند ساله ی نویسنده را محترم شمرده و اگر خدای ناکرده، ساحت مورد پژوهش در استطاعت یا شناختش نیست؛ آن را به دیگری که شتافت دقیق تری نسبت به موضوع دارد واگذار کند. تقسیم کار و بخش بندی وظایف نه این که عیب نیست؛ بلکه خود نشانه ای است، بسیار واضح، از شعورِ اهالی نشر. به هر ترتیب سهوی است که رخ داده و باز با این همه از ناشری که اقدام به چاپ چنین اثرِ دقیق و پر زحمتی نموده، من خود شخصاً سپاسگزارم. خداوند خود، همه ی ما را به راه راست هدایت؛ و اهالی فرهنگ و هنر و پژوهش را در این برهه از تاریخِ این ملک هر چه بیشتر رو سفید گرداند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر